بارش زیبای برف در کرج امروز 25 بهمن 1395
وبلاگ شخصی بهرام علیزاده : بهرام علیزاده نین اوزل وئبلاگی
من 1350 گونش ایل اسفند آیینین بیر گونو بو دونیایا گوز آچدیم. بیر اکینچی عائله سینده بویا باشا چاتاراق تحصیل آلماق و اویره نمک ان بویوک ایده آل لاریمدان اولموش و یادیما گلن ایللردن بو ساحه ده چالیشماق منیم اوچون چوخ شیرین و جاذبه لی اولموشدور. ایندی ایسه 43 یاشا دولاراق همن ایلک ایستکلریمی درین لیک لریمده دویماقدایام و اوزومو علم ساحه سینده یئنی آددیملار آتماق هوسکاری سانیرام.
Monday, February 13, 2017
Monday, September 08, 2014
منیم اوز بئجردییم پامادورلار، بویورون
منیم اوز بئجردییم پامادورلار، بویورون = گوجه فرنگی هایی که خودم در حیاط خانه ام پرورش داده ام، بفرمایید
Monday, December 16, 2013
اسامی همکلاسان دبستانی ام
با زحمت هم که شده اسامی همکلاسان دوره ابتدایی ام را لیست کردم. البته مطمئن نیستم کامل باشد و حتما کسانی از قلم افتاده اند. آنهایی که حدود 30 سال پیش با من در یک کلاس در مدرسه ای محقر در روستایی به نام برازین در شهرستان هریس آذربایجانشرقی درس می خواندیم. متاسفانه تنها عکسی را که از آن دوران و مدرسه داشتم گم کرده ام و رفیقی از بین اسامی زیر قول داد تا نسخه خودش را برایم بیاورد که بدقولی کرد. باری این لیست را گذاشتم به یاد آن دوران و به امید اینکه یکی از آنان عکسی از آن زمانها برایم ارسال نماید.
ابراهیم حسن نسب - ایندی برازیندا اکینچی لییه باخاراق، گاوصاندیق آل-وئرینه ده مشغولدو.
اروجعلی سرخوش - من بیله نی تبریزده باشماق چیلیق ایشینه باخمادادی.
احد مرتضوی - ایندی قلعه حسن خان دا ساختمانی ایشلره مشغولدو.
اسماعیل آقازاده - ایندی قلعه حسن خان دا آسفالت و ایزوگام ایشینه مشغولدو.
آقامعلی حسن نسب - ایندی کرج ده (کلاک محله سینده) آسفالت و ایزوگام ایشینه مشغولدو.
آقامعلی نوری زاده - ایندی تبریزده فرش آلیش-وئریشینه مشغولدو.
جاوید محمدزاده - ائولری جاده ک ده اولاردی. امما 1363 دن بری اوندان خبریم یوخدو.
جواد نعیمی - برازیندا اکینچی لیک ایشینه باخمادادی.
جواد نوری زاده - ایندی برازیندا اکینچی لییه باخاراق، کندین شورای اسلامی سینین صدری دیر.
حسن نوری زاده - ایندی تبریزده آسفالت و ایزوگام ایشینه مشغولدو.
داود محمدی نسب - ایندی تبریزده بیر کارخانادا ایشه مشغولدو.
ستار قاسم زاده - ایندی کرج ده توکان ایشلتمه یه مشغولدو.
صمد مرتضوی- ایندی تهراندا ننیظامی بیر اورگاندا خدمته مشغولدو.
قربانعلی فتحی - برازیندا اکینچی لیک ایشینه باخاراق، آسفالت و ایزوگام ایشینه ده مشغول اولوردو. ایندی بئچارا کمردن فلج و ائوده اوتوراق اولوب.
عباس محمدی نسب
علی (عوض) باقرزاده - قاباق قلعه حسن خان دا و ایندی ده تهرانسرده آسفالت و ایزوگام ایشینه مشغولدو. آلیش - ویریش ایشینده ده الی وار. ماشالله مالی دورومو یاخجی دی.
علی حسین شیخعلی پور - برازیندا اکینچی لیک ایشینه باخمادادی.
علیرضا عبادلله زاده - اوشاق ایکن سیگار چکردی و صوراتینین رنگی همیشه ساری اولاردی. ایندی قلعه حسن خان دا آسفالت و ایزوگام ایشینه مشغولدو.
عیسی عینی - برازیندا اکینچی لیک ایشینه باخمادادی.
محسن کریمی - ایندی قلعه حسن خان دا آسفالت و ایزوگام ایشینه مشغولدو.
مطلب قلی نسب - ایندی تبریزده آسفالت و ایزوگام ایشینه مشغولدو.
مطلب قلی نسب - ایندی تبریزده آسفالت و ایزوگام ایشینه مشغولدو.
نادر نوری پور - ایندی قلعه حسن خان دا دانشگاه جامع علمی کاربردی ده ایشه مشغولدو.
نوحعلی عباس زاده - ایندی قلعه حسن خان دا آسفالت و ایزوگام ایشینه مشغولدو.
Wednesday, July 03, 2013
اسامی دبیران دوره تحصیلی دبیرستان من
با سلام
به پاسداشت زحمات و تلاشهای دبیران دبیرستانی ام که هر چه هستیم و شدیم بازتاب تلاشهای بی دریغ آنان بود، تصمیم گرفتم اسامی دبیران دوره تحصیلی دبیرستانم را در اینجا قید کنم. من از سال 1365 تا 1369 در دبیرستان شهید مدنی (دهقان سابق) تبریز واقع در حد فاصل بین میدان دانشسرا و پل قاری تبریز در رشته علوم تجربی تحصیل کردم. اسامی بسیاری از دبیران با گذشت زمان از حافظه ام نقش بربسته است. برخی از آنان نیز با کمال تاسف دارفانی را وداع کرده و به دیار ابدی شتافته اند. با این حال، تا جایی که حافظه ام یاری کند اسامی آنان را به همراه نام درسی که از محضرشان تلمذ کرده ام، قید می کنم تا سهم هرچند ناچیزی از دنیای مجازی کنونی نصیبشان شود. دنیایی که آن زمان تصورش نیز در مخیله ها نمی گنجید!
1- آقای ...........اصولی- دبیر جبر (یادم نمی رود من به دلیل علاقه فراوان به آقای اصولی و درسی که تدریس می کرد، همیشه یکی دو درس از کلاس جلوتر بودم و با شوق و ذوق خاصی جبر را مطالعه می کردم.) چند سال پس از فارغ التحصیلی ایشان را در فلکه بزرگ ولیعصر دیدم، به همان وقار و به همان مرتبی ظاهر که در کلاس درس حاضر می شد. خدا انشالله سلامتش بدارد.
2- آقای ...........صالح زاده- دبیر شیمی سال چهارم. یکی دیگر از دبیران مورد علاقه خاص من بود. بیانی شیرین و شیوا داشت به ویژه درس شیمی آلی را با لذتی وصف ناپذیر از ایشان یاد می گرفتم.
3- آقای ...........گلهین .................. دبیر هندسه و مثلثات. ما آن زمان نوجوان بودیم و خیلی از سیاست سر در نمی آوردیم با این حال ایشان در کلاس همواره مواضعی مخالف وضع حاکم داشت و ابایی هم نداشت. آن سالها شنیدیم که زندانی شده حتی اعدام. اما اخیرا از یکی از همکلاسانم شنیدم که هنوز هم زنده است و چندان هم پیر نشده است. امیدوارم هر کجا هست سلامت باشد.
4- آقای ...........عباسی .................. معاون دبیرستان در سال چهارم. یادم نمی رود در زمستان سال 1368 چقدر به من اصرار کرد که در رشته پزشکی دانشگاه آزاد ثبت نام کنم و نگران شهریه و هزینه تحصیل نباشم. اما من که هم نگران شهریه بالا (آن زمان ترمی حدود 30 هزار تومان بود) بودم و هم از قبولی ام در دانشگاه دولتی به خود خیلی امیدوار بودم، اصرارهایش را بی جواب گذاشتم و اصلا در آزمون دانشگاه آزاد شرکت نکردم.
5- آقای ...........یزدانپناه .................. دبیر زیست شناسی سال سوم و چهارم
6- آقای ...........بانان .................. دبیر ریاضی جدید. .................
7-آقای ...........بهزاد تبار ..................
دبیر زمین شناسی در سال سوم و چهارم. ایشان نیز یکی دیگر از دبیران با کلاس و باسواد دبیرستان ما بود.
8- آقای ........... ؟؟؟؟؟؟ .................. دبیر زبان در سال اول.
9- آقای ........... شهابی .................. دبیر ورزش سال ؟؟؟؟
10- آقای ........... نظامی .................. دبیر فیزیک سال سوم و چهارم دبیرستان. ...................................................
11- آقای مش رحیم ............. دربان دبیرستان در همه چهار سال دبیرستان.
12- آقای ....... اسدنصب- دبیر ادبیات درسال ؟؟؟؟.
13- آقای ............ شعار- دبیر ادبیات در سال سوم و چهارم. یادش به خیر. در یکی از ساعات درس خاطره ای از ویکتور هوگو را به نام خودش و اینکه در چهار راه شهناز تبریز برای خود او رخ داده است، تعریف نمود. البته غیر از من که این خاطره را از داستان بینوایان ویکتور هوگو قبلا خوانده بودم، کسی ملتفت موضوع نشد.
14- آقای ............ کریمی- دبیر بینش اسلامی در سال چهارم. نامبرده ضمن تحصیل رشته مکانیزاسیون کشاورزی در دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز دبیر بینش اسلامی ما هم بود. وی فردی خوش مشرب و خنده رو بود البته گاهی نیز از دست ماها عصبانی می شد. سال بعد که دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز در رشته زراعت و اصلاح نباتات قبول شدم، ایشان هنوز دانشجو بود و روابط صمیمانه ای با هم داشتیم. متاسفانه از وقتی فارغ التحصیل شد دیگر از ایشان خبری ندارم.
15- آقای ....... گوگانی- دبیر ورزش سال ؟؟؟؟.
16- آقای ....... مهکام- دبیر زبان. وی طاس، کوتاه قد و ریزاندام بود و با زبانی شیرین حرف می زد. یادم نمی رود به یکی از همکلاسانم به نام سروی که در درس زبان ضعیف بود و مطلب را نمی گرفت گفت: آقای سلوی، من که نلس نیستم که به شما تزلیق کنم. (آقای سروی، من که نرس نیستم که به شما تزریق کنم)
17- آقای حسین جاودانی- دبیر فیزیک اول و دوم دبیرستان.
14- آقای ............ کریمی- دبیر بینش اسلامی در سال چهارم. نامبرده ضمن تحصیل رشته مکانیزاسیون کشاورزی در دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز دبیر بینش اسلامی ما هم بود. وی فردی خوش مشرب و خنده رو بود البته گاهی نیز از دست ماها عصبانی می شد. سال بعد که دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز در رشته زراعت و اصلاح نباتات قبول شدم، ایشان هنوز دانشجو بود و روابط صمیمانه ای با هم داشتیم. متاسفانه از وقتی فارغ التحصیل شد دیگر از ایشان خبری ندارم.
15- آقای ....... گوگانی- دبیر ورزش سال ؟؟؟؟.
16- آقای ....... مهکام- دبیر زبان. وی طاس، کوتاه قد و ریزاندام بود و با زبانی شیرین حرف می زد. یادم نمی رود به یکی از همکلاسانم به نام سروی که در درس زبان ضعیف بود و مطلب را نمی گرفت گفت: آقای سلوی، من که نلس نیستم که به شما تزلیق کنم. (آقای سروی، من که نرس نیستم که به شما تزریق کنم)
17- آقای حسین جاودانی- دبیر فیزیک اول و دوم دبیرستان.
Saturday, March 02, 2013
دوست داشتن یا اصلاح کردن؟؟؟
یک روز، زنی با یک مجله در دست پیش شوهرش میآید و میگوید، «عزیزم، این مقاله فوقالعاده است. یک فعالیتی را توضیح میدهد که هر دوی ما میتوانیم برای بهتر کردن مان آن را انجام دهیم. موافقی امتحانش کنیم؟»همسرش میگوید، «حتماً!»زن توضیح میدهد، «این مقاله میگوید که یک روز هر کدام از ما یک لیست جداگانه از چیزهایی درمورد همدیگر که دوست داریم تغییر دهیم تهیه کنیم. چیزهایی که اذیتمان میکنند، اشکالات کوچک و از این قبیل. و بعد فردای آن روز این لیست را به همدیگر بدهیم، موافقی؟»شوهر لبخند زده میگوید، «موافقم!»آن روز مرد کاغذی برداشته و در اتاق نشیمن نشست. زن به اتاق خواب رفت و همان کار را کرد.
------روز بعد، سر میز صبحانه، زن گفت، «شروع کنیم؟ اشکالی ندارد اگر من اول شروع کنم؟»مرد گفت، «شروع کن.»زن سه ورق درآورد. لیست بلندبالایی بود. شروع به خواندن لیستش کرد. «عزیزم اصلاً دوست ندارم وقتی…» و همینطور لیست را که از کارهای کوچکی درمورد همسرش که او را اذیت میکرد تشکیل شده بود، ادامه داد.مرد احساس کرد خنجری به قلبش وارد شده است. زن متوجه این قضیه شد و پرسید، «دوست داری ادامه بدم؟» مرد گفت، «اشکالی ندارد، ادامه بده، میتونم تحمل کنم.»زن به خواندن ادامه داد.آخر کار زن گفت، «خوب تمام شد. حالا تو شروع کن.»مرد ورقی را از جیبش درآورد و گفت، «دیروز از خودم پرسیدم دوست دارم چه تغییراتی در تو ایجاد کنم. هر چقدر فکر کردم، حتی یک چیز به ذهنم نرسید.» بعد کاغذ که سفیدِ سفید بود را به همسرش نشان داد. بعد ادامه داد، «چون به نظر من تو در نقصهایت کاملاً بینقصی. من تو را آنطور که هستی قبول کردهام--با همه نقاط مثبت و منفی که داری. من کل این مجموعه را دوست دارم. تو آدم فوقالعادهای هستی و من واقعاً عاشقتم.»زن ناراحت شد. سه ورق کاغذ را در دستانش مچاله کرد و محکم خود را به آغوش همسرش انداخت.ما به این دلیل دوست داریم آدمها را تغییر دهیم، که دوستشان داریم. اما گاهیاوقات، انگیزههای ما خالص نیستند. گاهی وقتها از روی خجالت دوست داریم که عزیزانمان را تغییر دهیم. از اینکه دیگران درمورد فرزندان، همسر، خواهر و برادرها و والدینمان چه میگویند، خجالت میکشیم. یک دلیل دیگر برای میل ما به تغییر آدمها این است که دچار بیماری مقایسه کردن هستیم. ازدواج کردن مثل رفتن به رستوران است؛ وقتی غذایتان را سفارش میدهید، میفهمید که میز بغلی هم چه غذایی سفارش داده است و یکدفعه از چیزی که سفارش داده بودید، پشیمان میشوید. این میل به مقایسه کردن، مایه بدبختی بسیاری از زندگیهای زناشویی است. اگر همیشه هیکل همسرتان را با جنیفرلوپز مقایسه کنید، مطمئناً او قادر به رقابت با آن نخواهد بود. یا اگر درآمد شوهرتان را با بیلگیتس مقایسه کنید، او هم توان رقابت نخواهد داشت. خیلی وقتها، حتی همسرانمان را با کسی مقایسه میکنیم که اصلاً وجود ندارد. مثلاً درمورد یک ستاره هالیوودی خیالپردازی میکنیم که اصلاً واقعی نیست. چون همه نقصها و عیب و ایرادهای آنها با فتوشاپ از بین میرود.قبل از اینکه ازدواج کنید، برای ارزیابی همسر آیندهتان باید خیلی دقیق باشید. همه چیز را بررسی کنید. ارزشها، پیشینه، اولویتها، واکنشها، اعتقادات، همه چیز. اما وقتی ازدواج کردید، دیگر دست از ارزیابی کردن بردارید، از انتقاد کردن دست بکشید. دیگر وقت درست کردن طرف مقابل تمام شده است. باید بتوانید او را همانطور که هست تحسین کنید. از پشت میز قضاوت بیرون بیایید و حس نقاشی را پیدا کنید که میخواهد تصویری زیبا را نقاشی کند. یک هنرمند همه چیز را همانطور که هست قبول میکند. وقتی فرد مقابل را بپذیرید و تحسینش کنید، یک معجزه اتفاق میافتد: فرد مقابل یاد میگیرد خود را بپذیرد و درنتیجه زخم روی دلش التیام یافته و تغییرها شروع میشود.چه چیزهایی را دوست دارید و چه چیزهایی را دوست ندارید؟ ممکن است یک چیز را هم دوست داشته باشید و هم نداشته باشید. مثلاً تلفنهمراهتان. چرا دوستش دارید؟ چون هر زمان که خواستید میتوانید به کسانیکه در دفترچه آن ذخیره هستند زنگ بزنید، مثل وقتهایی که مثلاً در خیابان پنچر شدهاید، یا به دعا نیاز دارید یا هر چیز دیگر. چرا ممکن است دوستش نداشته باشید؟ اینکه آن تعداد آدم هم بتوانند هر زمان که دوست دارند به شما زنگ بزنند، حتی وقتهایی که دوست دارید استراحت کنید و برای خودتان وقت بگذرانید. خندهدار است اما درمورد روابط هم همینطور است.چرا عاشق شدید؟ شوکه نشوید، اما همان چیزی که باعث شد عاشق یک نفر شوید، سالهای بعد روی اعصابتان خواهد بود. شوخی نمیکنیم. اگر به این دلیل عاشق همسرتان شدید که وقتی در مهمانی او را دیدید بسیار خوشمشرب و بشاش به نظر میرسید، سالهای بعد ملتمسانه دوست دارید زیپ دهان او را بکشید که دست از حرف زدن بردارد. اگر به این دلیل عاشق شوهرتان شدید که ساکت، قوی و جدی بود، امروز دوست دارید بخاطر سرد بودنش خفهاش کنید. اگر بخاطر زیبایی بینظیرش عاشق همسرتان شدید، امروز وقتی مجبور میشوید سه ساعت در ماشین بنشینید تا برای بیرون رفتن آماده شود دوست دارید تک تک موهایتان را بکنید. یادتان باشد، هر نقطه قوتی یک ضعف دارد.باز هم نکتهمان را تکرار میکنیم:
اگر میخواهید ازدواجی شاد و آرام داشته باشید، باید دست از اصلاح کردن همسرتان بردارید و شروع به تحسین کردنش کنید.
اینکه باید از اصلاح کردن همسرتان دست بردارید دو دلیل دارد: اول اینکه نمی توانید.دوم اینکه آدمها مثل خانههای قدیمی میمانند. اگر یک جای آنها درست شود، یک چیز دیگر در آنها خراب میشود.
یادتان باشد، هیچوقت نمیتوانید کسی را درست کنید چون اصلاح کردن دیگران یک کار درونی است. هیچوقت از بیرون نمیتوان به آن اجبار کرد. باید دیگران را تحسین و راهنمایی کنید. باید به آنها آموزش دهید. اما نباید اجبار کنید. تنها کاری که باید بکنید این است که همسرتان را دوست داشته باشید و به او برای اصلاح خودش فضا بدهید.
Sunday, January 30, 2011
كندوان ، روستاي صخره هاي پايدار
تاریخ شكل گیری كندوان به 6 هزار سال پیش میرسد
حداقل میدانیم كه این مردمان از 6000 سال پیش اینگونه زیستهاند. در بستری از آب و رویش، در زمستانهایی سرد، با بهاری پرشكوفه و در هوایی پر از اكسیژن ناب و در میان صخرههایی كه شاید نمیتوان قدمتی برای آن نام نهاد و در طول تاریخ این صخرههای سخت
Sunday, November 21, 2010
خبر علمی-کشف دومین ویروس بزرگ دریازی
Giant marine virus found
Researchers discover yet another virus with a large, complex genome, suggesting they may be fairly common
[Published 25th October 2010 08:00 PM GMT]
With a genome of more than 700 kilobases, a newly discovered virus marks the first giant virus known to infect a marine organism, and the second largest virus ever recorded. "It's really interesting, and a completely different way of seeing viruses," said microbiologist Didier Raoult of the University of the Mediterranean in Marseille, France, who was not involved in the research. "It's a completely new field that is emerging." |
Saturday, October 16, 2010
فقر چیست؟
تعریف جالبی از فقر در یک ایمیل دریافتی دیدم، مناسب دیدم در اینجا قرارش بدهم. مطمئن هستم مفید فایده است.
فقر همه جا سر ميكشد
فقر، گرسنگي نيست ، عرياني هم نيست
فقر، چيزي را " نداشتن " است، ولي، آن چيز پول نيست، طلا و غذا هم نيست
فقر، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند
فقر، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند
فقر، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند
فقر، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود
فقر، همه جا سر ميكشد
فقر، شب را " بي غذا " سر كردن نيست
فقر، روز را " بي انديشه" سر كردن است
اسامی همکلاسانم در دوره کارشناسی (لیسانس) در دانشگاه تبریز
می خواهم اسامی و محل اشتغال همکلاسان دوره کارشناسی زراعت و اصلاح نباتات دانشگاه تبریز ورودی مهر ماه 1369 را در این پست بنویسم. انشالله که حافظه ام یاری کند و کسی از دوستانم از قلم نیافتد. از دوستان عزیزم نیز خواهش می کنم در تکمیل اطلاعات کمک بکنند
نام و نام خانوادگی
|
محل کار فعلی
|
1. خلیل آقازاده
|
جهاد کشاورزی آذربایجانشرقی - بخش آبخیزداری
|
2. یعقوب خورشیدی
|
آموزش و پرورش آذربایجانشرقی - هنرستان کشاورزی
|
3. احمد شریف گواشینی
| |
4. فرشاد زعفرانلو
| |
5. مهدی صادقی
| |
6. علیرضا عطری
|
موسسه تحقیقات گیاه پزشکی - بخش تحقیقات علف های هرز
|
7. بهمن بهرام نژاد
|
دانشگاه سنندج - دانشکده کشاورزی
|
8. رسول اصغری زکریا
|
دانشگاه محقق اردبیلی - دانشکده کشاورزی
|
9. فرشید بهمنی
| |
10. اصغر شبانپور سیسی
| |
11. جهانگیر رضایی
| |
12. جلیل پورمحمد نیکو خصلت
| |
13. شهریار نیکو سرشت
| |
14. صابر عزیزپور
| |
15. علی فرقانی
|
بانک کشاورزی تبریز؟؟؟؟
|
16. احد یامچی
|
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
|
17. بابک معتمدی چابکسر
| |
18. مسعود عطازاده
|
بانک کشاورزی ؟؟؟؟؟
|
19. محمود کاظمی خدادوست
| |
20. ؟؟؟ آذری
| |
21. بهرام علیزاده
|
موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر - کرج
بخش تحقیقات دانه های روغنی |
22. محمد حسن زاده
| |
23. مهران غیاثی
| |
24.
|
Wednesday, October 06, 2010
خبر علمی-تولید لاین سویا با درصد اسید اولئیک بیشتر
محققین به نژادی سویا موفق شده اند از طریق جهش زایی ژنوتیپ هایی از سویا تولید کنند که نسبت به رقم های عادی که معمولا 25 درصد اسید چرب اولئیک دارند تا 80 درصد از این اسید چرب را تولید می کنند که از نقطه نظر بیماریهای قلبی - عروقی نوید بخش است. متن کامل خبر در زیر آورده می شود.
New soybeans bred for oil that's more heart-healthy
New soybeans bred for oil that's more heart-healthy
Tuesday, September 28, 2010
سخنان نغز و تامل برانگیز
گفته هايي تعمق برانگيز
1. باد مي وزد … ميتواني در مقابلش هم ديوار بسازي، هم آسياب بادي تصميم با تو است
2. زيباترين حکمت دوستي، به ياد هم بودن است، نه در کنار هم بودن
3. دوست داشتن بهترين شکل مالکيت و مالکيت بدترين شکل دوست داشتن است
4. خوب گوش کردن را ياد بگيريم… گاه فرصتها بسيار آهسته در ميزنند
5. اگر يک روز هيچ مشکلي سر راهم نبود، ميفهمم که راه را اشتباه رفته ام
6. مهم بودن خوبه ولي خوب بودن خيلي مهم تره
7. فراموش نکن قطاري که از ريل خارج شده، ممکن است آزاد باشد ولي راه به جائي نخواهد برد
8. انتخاب با توست، ميتواني بگوئي: صبح به خير خدا جان يا بگوئي: خدا به خير کنه، صبح شده
9. زندگي کتابي است پر ماجرا، هيچگاه آن را به خاطر يک ورقش دور نينداز
10. مثل ساحل آرام باش، تا مثل دريا بي قرارت باشند
11. جائي در پشت ذهنت به خاطر بسپار، که اثر انگشت خداوند بر همه چيز هست
12. هميشه خواستني ها داشتني نيست، هميشه داشتني ها خواستني نيست
13. بيا لبخند بزنيم بدون انتظار هيچ پاسخي از دنيا
14. به کم نور ترين ستاره ها قانع باش، که چشم همه به سوي پر نور ترين ستاره هاست
15. فکر کردن به گذشته، مانند دويدن به دنبال باد است
16. آدمي ساخته افکار خويش است، همان خواهد شد که به آن مي انديشد
17. امروز را براي ابراز احساس به عزيزانت غنمينت بشمار شايد فردا احساس باشد اما عزيزي نباشد
18. هيچ وقت به خدا نگو يه مشکل بزرگ دارم به مشکل بگو من يه خداي بزرگ دارم
19. اگر صخره و سنگ در مسير رودخانه زندگي نباشد صداي آب هرگز زيبا نخواهد شد
20. کسي را که اميدوار است هيچگاه نا اميد نکن، شايد اميد تنها دارائي او باشد
21. شاد بودن تنها انتقامي است که ميتوان از دنيا گرفت، پس هميشه شاد باش
22. هيچ گاه از دوست داشتن انصراف نده، حتي اگه بهت دروغ گفت بازم بهش فرصت جبران را بده
23. هميشه يادمان باشد که زندگي پيمودن راهي براي رسيدن به خداست و قدم هايمان بايد طوري باشد که حتي دانه کشي زير پايمان له نشود
24. براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر ميشوي
25. اگر روزي عقل را بخرند و بفروشند ما همه به خيال اينکه زيادي داريم فروشنده خواهيم بود
26. از انسانها غمي به دل نگير؛ زيرا خود نيز غمگين اند؛ با آنکه تنهايند ولي از خود ميگريزند زيرا به خود و به عشق خود و به حقيقت خود شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند
27. تاريک ترين ساعت شب درست ساعات قبل از طلوع خورشيد است پس هميشه اميد داشته باش
28. چه خوب مي شد اگر، اطلاعات را با عقل اشتباه نمي گرفتيم و عشق را با هوس و حقيقت را با واقعيت
این جملات را از طریق ایمیل دریافت کردم. من که از شماره های 25 و 28 خیلی خوشم آمد. شما چطور؟
Sunday, September 19, 2010
سخنانی از انیشتین
سخنانی از انیشتین
فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد.
عاشق سفر هستم ولی از رسیدن متنفرم.من هوش ِ خاصی ندارم، فقط شدیدا کنجکاوم.سعی نکنید موفق شوید، بلکه سعی کنید با ارزش شوید.
دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطر کسانی که شرارتها را می بینند و کاری در مورد آن انجام نمی دهند.
یکی از قویترین عللی که منجر به ورود آدمی به عرصهء علم و هنر می شود فرار از زندگی روزمره است.مثال زدن، فقط یک راه دیگر آموزش دادن نیست؛ تنها راه آن است. حقیقت آن چیزی است که از آزمون تجربه، سربلند بیرون آید.زندگی مثل دوچرخه سواری است. برای حفظ تعادل باید حرکت کنید.
Saturday, September 18, 2010
خبر علمی- حفاظت مورچه ها از درختان در آفریقا
مدافعه مورچه ها از برخی از گونه های درختان اقاقیا از خورده شدن توسط فیلها
Ants known to defend certain species of Acacia trees from elephant predation deter the massive herbivores so effectively that they are impacting entire savanna ecosystems, according to a study published online today (2nd September) in Current Biology.
Sunday, August 22, 2010
خبری در ارتباط با دریاچه ارومیه
قرمز شدن آب دریاچه
این پدیده از اواخر هفته گذشته از سواحل دریاچه ارومیه در حوزه آذربایجان شرقی آغاز شد و کم کم همه دریاچه را فرا گرفت، اتفاقی که برخی کارشناسان از آن به عنوان شکوفایی جلبکی و در اصطلاح، کشند قرمز یاد می کنند....
تالاب بین المللی دریاچه ارومیه که در سالهای اخیر با انواع بلاهای طبیعی و انسانی دست و پنجه نرم کرده و به اعتقاد کارشناسان نفسهای آخرش را می کشد، این روزها در اتفاقی غیرمنتظره به رنگ سرخ گراییده است.
به گزارش خبرنگار مهر در ارومیه ،
Sunday, June 27, 2010
معرفی کتاب
به اطلاع دوستان عزیز می رساند کتاب "کاربرد نرم افزار ام اس تات سی در تجزیه های آماری" تأليف اینجانب بهرام علیزاده و جناب آقای دکتر علیرضا تاری نژاد توسط انتشارات ستوده تبریز تجدید چاپ شد. کتاب مذکور برای کلیه دانشجویان رشته های متعدد کشاورزی در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری و نیز برای سایر رشته ها و برای مدرسین دروس مرتبط با تجزیه های آماری می تواند مفید و قابل استفاده باشد
Monday, June 21, 2010
تلنگورهایی از بزرگان
مطالب این نوشته ها را طی ایمیلی دریافت کردم. برای استفاده دوستان در اینجا قرار میدهم:
انسان های بزرگ دو دل دارند: دلی که درد می کشد و پنهان است، دلی که میخندد و آشکار است.
هیچ وقت نگو وقت نداری. به تو همان مقدار زمان داده شده که به هلن کلر ، لئوناردو داوینچی ، توماس جفرسون و آلبرت انیشتین.
هیچ صیادی از جویی حقیر که به گودالی می ریزد مروارید ی صید نخواهد کرد-فروغ فرخزاد
همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد-جان لوییس
عشق مانند نواختن پیانو است. ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
هیچ چیز ویرانگرتر از این نیست كه متوجه شویم كسی كه به آن اعتماد داشته ایم عمری فریبمان داده است.
دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم (چارلی چاپلین).
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
عشق در لحظه پدید می آید. دوست داشتن در امتداد زمان و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
یکی از شاگردان سقراط وی را پرسید: ازچه رو هرگز تو را اندوهگین ندیده ام؟ گفت از آن رو که چیزی را مالک نیستم که عدمش اندوهگینم کند.
راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود.
زندگی هدیه خداست به تو، طرز زندگی کردن تو هدیه توست به خدا.
انسانی که در نبرد زندگی می خندد قابل ستایش است.
دنیا دو روز است. آن روز که با تو نیست صبور باش وآن روز که با توست مغرور نباش زیرا هر دو پایان پذیر است.
تبسم بدون اینكه دهنده اش را فقیر كند گیرنده اش را ثروتمند می كند.
Tuesday, May 25, 2010
تبریز
تبريز يکى از قديمىترين مناطق ايران است و مجموعهٔ آثار تاريخى و نشانههاى باستانشناختى که از محلهاى مختلف آن در نتيجه حفارىهاى مجاز و غيرمجاز به دست آمده است دلالت بر ديرينگى و قدمت تاريخى اين شهر دارد. اين قدمت ، مباحثات و مشاجرات متعددى بين مورخين و محققين برانگيخته است و هنوز هم اطلاعات جامع و مستندى در مورد قدمت ، وجه تسميه و چگونگى پيدايش اين منطقه در دست نيست و کماکان نظرات متفاوتى در اين موارد مطرح است. قديمىترين مطلب مربوط به شهر تبريز در کتيبهٔ سارگن دوم پادشاه آشور (۷۲۲-۷۵۰ ق.م) آمده است که
Monday, March 08, 2010
دونيا قادين لار گونو موبارك
مارس آيي نين سگگيزي دونيا قادينلار گونونو بوتون دونيا قادينلاري خصوصيله ايران و آذربايجانين غئيرتلي و قهرمان قادينلارينا تبريك دئييرم. اومود ائديرم كه بو گون بير سيمبول اولاراق قادينلارين اوز حقيقي حاقلارينا و اويقون يئرلرينه چاتماسينا بير باشلانغيج اولسون
Sunday, March 07, 2010
به استقبال بهار با شعر جاودانه مرحوم فريدون مشيري
بهار
بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
Sunday, February 07, 2010
كلام مردان بزرگ
نامه آبراهام لينكلن – رئيس جمهور امريكا به معلم فرزندش
او بايد بداند كه همه مردم عادل و صادق نيستند، اما به پسرم بياموزيد كه به ازاي هر شياد، انسان صديقي هم وجود دارد. به او بياموزيد به ازاي هر سياستمدار خودخواه، رهبر جوانمردي هم يافت ميشود. به او بياموزيد كه در ازاي هر دشمن ، دوستي هم هست.
ميدانم كه وقت ميگيرد اما به او بياموزيد اگر با كار و زحمت خويش يك دلار كاسبي كند بهتر از آن است كه جايي روي زمين پنج دلار بيابد. به او بياموزيد كه از باختن پند بگيرد و از پيروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن برحذر داريد. به او نقش و تأثير مهم خنديدن را يادآور شويد.
اگر ميتوانيد به او نقش مؤثر كتاب در زندگي را آموزش دهيد. به او بگوييد تعمق كند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقيق شود. به گلهاي درون باغچه و به زنبورها كه در هوا پرواز ميكنند، دقيق شود.
به پسرم بياموزيد كه در مدرسه بهتر اين است مردود شود اما با تقلب به قبولي نرسد. به پسرم ياد بدهيد با ملايمها، ملايم و با گردنكشها، گردنكش باشد. به او بگوييد به عقايدش ايمان داشته باشد حتي اگر همه بر خلاف او حرف بزنند.
به پسرم ياد بدهيد كه همه حرفها را بشنود و سخني را كه به نظرش درست ميرسد انتخاب كند. ارزشهاي زندگي را به پسرم آموزش دهيد. اگر ميتوانيد به پسرم ياد بدهيد كه در اوج اندوه تبسم كند. به او بياموزيد كه از اشك ريختن خجالت نكشد. به او بياموزيد كه ميتواند براي فكر شعورش مبلغي تعيين كند، اما قيمت گذاري براي دل بيمعناست! به او بگوييد كه تسليم هياهو نشود و اگر خود را بر حق ميداند پاي سخنش بايستد و با تمام قوا بجنگد. در كار تدريس با پسرم ملايمت به خرج دهيد، اما از او يك نازپرورده نسازيد. بگذاريد كه او شجاع باشد، به او بياموزيد كه به مردم اعتقاد داشته باشد .
اگر در اين سخنان دقيق شويم، آيا واقعا بزرگوارانه و نجيبانه نيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
Subscribe to:
Posts (Atom)